صحبت‌های معاون رئیس جمهور درباره‌ی تعطیلی کشور، درپی شهادت سیدابراهیم رئیسی و هیئت همراهش + ویدئو پیام تسلیت شهردار مشهدمقدس به نماینده معزز ولی‌فقیه در استان خراسان‌رضوی و امام‌جمعه محترم مشهدمقدس با شهادت سیدابراهیم رئیسی، دوره ریاست‌جمهور بعدی چندساله خواهد بود؟ + ویدئو سرپرست استانداری آذربایجان شرقی منصوب شد کدام رئیس‌جمهورهای ایران در دوران ریاست خود، به شهادت رسیدند؟ | رئیسی دومین رئیس‌جمهور شهید ایران تصویر تلخی دیگر از هلیکوپتر سوخته شده رئیس جمهور +عکس سرلشکر باقری: نیرو‌های مسلح همچون گذشته در کنار دولت خواهند بود پیام تسلیت فرمانده کل سپاه پاسداران در پی شهادت رئیس جمهور و هیئت همراه پیام تسلیت پادشاه و ولی‌عهد عربستان برای شهادت رئیس جمهور و هیئت همراه پوتین: درگذشت رئیسی یک تراژدی بزرگ برای ملت ایران است پیام تسلیت آیت‌الله سیستانی درپی شهادت رئیس‌جمهور پیام تسلیت وزیر کشور در پی شهادت رئیس جمهور و هیئت همراه | وحیدی: خادم‌الرضای ملت مسیر مردم‌داری را پرتلاش پیمود پژمانفر: حجت الاسلام رئیسی همواره صدای مردم را می‌شنید و آماده خدمت بود رئیس قوه قضائیه: آیت‌الله رئیسی به یک نیروی مورد وفاق در میان جریان‌های مختلف تبدیل شده بود علی باقری کنی کیست؟ + سوابق استاندار خراسان رضوی: رئیس جمهور ایران برخواسته از این خطه و خادم الرضا (ع) بود + ویدئو هویت تمام شهدای سانحه بالگرد حامل رئیس‌جمهور و هیئت همراه مشخص شد آیا پنج روز عزای عمومی درپی شهادت رئیس جمهور و هیئت همراهش، شامل تعطیلی می‌شود؟
سرخط خبرها

خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی

  • کد خبر: ۲۰۹۹۸۰
  • ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۲
خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی
بخشی از خاطرات رهبر انقلاب اسلامی از مبارزات ایشان در دوران طاغوت برگرفته از کتاب «خون دلی که لعل شد» را در ادامه می‌خوانید.

به گزارش شهرآرانیوز، در سال ۱۳۴۲ شمسی برای تبلیغ در ایام ماه رمضان در اواخر زمستان به زاهدان رفتم که دوباره بازداشت شدم. بعد از بازجویی مرا بیرون بردند و سوار ماشین کردند و به خارج از شهر بردند. هوا تاریک و بسیار سرد بود. فهمیدم جایی که مرا برده‌اند پادگان نظامی است. مرا در بازداشتگاه نگهبانی انداختند. این میهمان جدید برای سربازان غیرمنتظره بود. سربازان از جای خود برخاستند و دور مرا گرفتند و با احترام به من سلام دادند. فرمانده سربازان وقتی آن رفتار را از افراد خود دید سریعا مرا به مکانی انفرادی برد. صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم.

در طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طول کشید. تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس از دوستان دوران کودکی من است و من در بازی‌های کودکانه‌ی او و برادرانش شرکت می‌کردم. پدر و برخی برادرانش از علما و سادات بودند. عصر بود که مرا به فرودگاه آوردند و به همراه دو مامور در هواپیما نشاندند. بعداَ متوجه شدم که عازم تهران هستیم. این نخستین سفر من با هواپیما بود. در هواپیما به مسائل مختلفی می‌اندیشیدم. به آینده‌ی این نهضت اسلامی که برپا شده... به برپاکننده‌ی نهضت امام خمینی... به آینده‌ای که در انتظار من بود. از فکر به این امور که جز خدای متعال کسی از عاقبت آن آگاه نیست منصرف شدم.

مجله‌ای برداشتم و به ورق زدن آن پرداختم. چشمم به غزلی افتاد که از آن خوشم آمد. من عادت داشتم که هر شعری را می‌پسندیدم، در دفتر خاصی که سفینه‌ی غزل نامیده بودم، می‌نوشتم. دیدم دو مامور همراه من از دو طرف گردن می‌کشند تا ببینند من چه می‌نویسم. وقتی شعر را نوشتم، ذیل آن این عبارات را هم افزودم: «این ابیات را در هواپیمایی که مرا به همراهی دو مامور خوش‌اخلاق از زاهدان به جای نامعلومی می‌برد، نوشتم!» این عبارت، اثر مثبتی بر هر دوی آن‌ها گذاشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->